صاحبدلان

فرهنگی . اجتماعی . ادبی

م . توحیدی
م . توحیدی

به وبلاگ من خوش آمدید http://mata.lxb.ir
mata.1952@yahoo.com


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صاحبدلان و آدرس mata.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

صاحبدلان

زندگی سلام

گلشن چت

مطالب اخير

داریوش شاه

اصول کلی مکتب فکر دکتر شریعتی

عاشق زندگی

روز و روزگارتان خوش باد

دوست یا برادر

دشمننی روسیه با ایران

ما نابیناییم!

برگی از تقویم تاریخ

فقه آسان

قدیما

افراد منفی

سخن گفتن با خدا

آداب شریعت

نام خانوادگی

نگفتمت مرو آنجا

همه ما شریک جرم هستیم

بهترین ها

اگر برای ....

سلام صبح بخیر

ایام گل و یاسمن و عید صیام

سلام عید فطر

شب آمرزش و غفران

خوش بینی و فعالیت های اجتماعی

روزتون بخیر

قبله ی آمال

عجب و تکبر

گناه و گناهکار

یک نامه دوستانه برای بانوی من

انسانهای نیکوکار

هر چیز و هر کار در زمان خودش باید انجام شود

آتش به اختیار

دوست خوب من سلام

آنانکه نمی اندیشند.

مذهب چیست؟

ماه کنعانی من

فاصله تولد تا مرگ

حجاب

عزت نفس داشته باش

شیخ و شیطان

متفاوت باش

نويسندگان

م . توحیدی

پیوند های روزانه

حمل خرده بار از چین

حمل و سفارش از چین به ایران

فروش جلو پنجره لیفان

پرده اسکرین

چه تشکی بخریم

کاشی سنتی

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


داریوش شاه

داریوش پادشاه بزرگ هخامنشی برای سعادت مردم، دعای معروفی دارد که دور شدن سه آفت بزرگ  از مملکت را از اهورا مزدا( خدای یکتا) خواهان است:
*خشکسالی، دشمن، دروغ*
ما ایرانیان امروز شاهدیم که هر سه آفت، دامنگیر کشور و مردم است.
نابودی محیط زیست
دشمن نادان داخلی
دشمن دانای خارجی
دروغ نهادینه شده
 
دروغی که کلید صندوقچه همه شرور و آفات است از خدعه گرفته تا آمارهای دروغ
 
خدایا! ما همچنان در پی استجابت دعای داریوش بزرگ نشسته ایم!
آمین آمین آمین

یک شنبه 28 خرداد 1402برچسب:,

|

اصول کلی مکتب فکر دکتر شریعتی

*

اصولِ کلیِ مکتبِ فکری ام را شعاروار ترسیم می کنم :
1 - در برابرِ استعمار و امپریالیسمِ سرخ و سیاه، تکیه گاه ام ملیت است.
2 - در برابرِ سلطهٔ فرهنگیِ غرب، تکیه گاه ام تاریخ و فرهنگِ خودم.
3 - در برابرِ ایدئولوژی های مارکسیسم، اِگْزیسْتانسْیالیسم، نیهیلیسم، ماتریالیسم، ایدئالیسم، تصوفِ شرقی، عرفانِ هندی، زهدِ اخلاقیِ مسیحی، اومانیسمِ مادیِ غربی و همهٔ موجها یا جریان های ایدئولوژیکِ گذشته و حال: اسلام.
4 - از میانِ همهٔ فرقه ها و تلقی های مختلفِ اسلامی، تشیع و از اقسامِ آن: تشیعِ علوی.
5 - با کاپیتالیسم که ملیت را تجزیه می کند و انسان را دو قطبی و استثمار را تشدید و فقر و فساد و حق کشی را همیشگی می سازد و طبیعی و روزافزون، با دیکتاتوریِ فردی، فکری، مذهبی و طبقاتی که رشدِ آزادِ انسان و اندیشه و احساس و هنر و خلاقیتِ انسان را می کُشد و به جُمود می کشاند، با مارکسیسم که تعمیمِ بورژوازی از یک طبقه به تمامِ اندامِ جامعه است و سلطهٔ فراگیرنده و همه جانبه و پایان ناپذیرِ دولت و پوششِ تمامِ جامعه و تمامیِ ابعادِ زندگیِ مادی و روحیِ انسان ها در یک شبکهٔ پیچیدهٔ بروکراتیک و دیکته کردنِ عقیده و ذوق و علم و فلسفه و هنر و ادب
و حتی زیبایی و زندگیِ خصوصی از جانبِ یک سازمانِ رسمی و دولتی و از هستیِ مادی و معنوی ساقط شدنِ همهٔ افرادِ انسانی در برابرِ قدرتِ رَبانی و ولایتِ مطلقهٔ دستگاهِ حاکم و قالبی شدنِ همه کس و همه چیز در یک نظام و نصب شدن انسا نها در یک سازمان و بالاخره ادغامِ فرعون و قارون و بلعمِ باعور است در یک رهبر، و جانشینیِ رئیس پرستی است به جای خداپرستی، محکومیتِ مطلق و ابدی و جبریِ انسانیت است به ماتریالیسمِ دیالکتیکِ بخش نامه شدهٔ دولتی... مخالفم (مجموعه آثارِ 1، صفحه 96-97).

حسن یوسفی اشکوری
شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲

شنبه 27 خرداد 1402برچسب:,

|

عاشق زندگی

زنی که گلوبند نارنج به گردن دارد و ریحان و نعناع در باغچه می کارد 
برای قمری ها، دانه می پاشد و با باران حرف می زند.
ناخن هایش را با حنا رنگ می کند، نه از خزان گله دارد و نه از داغ ِ تابستان،
زمستان هایش را به بهار می بافد و بهار هایش را به زندگی، 
او زنی است که تار و پودش، عاشق زندگی ست،
هنوز زن های آزاده به کتاب ها کوچ نکرده اند.
مُدام دستی در حال چیدن است،
دستی گل های باغ را
دستی گل های مهربانی را و دستی دیگر زندگی را
با مبارزه تا آزادی واقعی، تا تمام نشدن مهربانی و پایان ندادن به زندگی جوانان مان
دست هایمان را به هم گره کنیم، از تفرقه و پَرپَر شدن فرزندان این آب و خاک با هم باشیم.
روزی سرشار از تندرستی، شادابی، سرخوشی مدد رسانی و احترام به یک دیگر،
دور از نامهربانی، جدایی و کینه توزی در پیش داشته باشید.

جمعه 26 خرداد 1402برچسب:,

|

روز و روزگارتان خوش باد

*

به باغ دهر باران خواهد آمد

چه باران، آبشاران خواهد آمد

برای فتح دشت تیرۀ غم

سپاه لاله زاران خواهد آمد

مشو نومید از اوضاع گیتی

که خوش لیل و نهاران خواهد آمد

سلام و درود بامدادی بر شما مهربانان، آشنایان وغریبانِ آشنا،

چه روزِ خوش، دلخواه و شادی است امروز.

(20 خرداد ماه یعنی 82 روز از بهار گذشت)

و چه خوب است محاسبه ای در رفتار و اعمال خود داشته باشیم.

بسرعت به پایان سال نزدیک می شویم،

با توکل به خدا بکوشیم هر روز برای خود و دیگران بهتر از روز قبل باشیم

جمعه 19 خرداد 1402برچسب:,

|

روز و روزگارتان خوش باد

*

به باغ دهر باران خواهد آمد

چه باران، آبشاران خواهد آمد

برای فتح دشت تیرۀ غم

سپاه لاله زاران خواهد آمد

مشو نومید از اوضاع گیتی

که خوش لیل و نهاران خواهد آمد

سلام و درود بامدادی بر شما مهربانان، آشنایان وغریبانِ آشنا،

چه روزِ خوش، دلخواه و شادی است امروز.

(20 خرداد ماه یعنی 82 روز از بهار گذشت)

و چه خوب است محاسبه ای در رفتار و اعمال خود داشته باشیم.

بسرعت به پایان سال نزدیک می شویم،

با توکل به خدا بکوشیم هر روز برای خود و دیگران بهتر از روز قبل باشیم

جمعه 19 خرداد 1402برچسب:,

|

دوست یا برادر

پرسیدند: دوست بهتر است یا برادر؟

گفت: برادر مانند طلا است و دوست مانند الماس

گفتند چطور؟

گفت: طلا اگر بشکنددرست می شود، اما الماس اگر بشکند هرگز درست نمی شود.

8 ژوئن روز جهانی بهترین دوست مبارک

پنج شنبه 18 خرداد 1402برچسب:,

|

دشمننی روسیه با ایران

*سیاست روسیه ، نابودی فرزندان صادق کشورمان است.*
 
زمانی که دکتر چمران از همکاری نظامی روس‌ها در زمان جنگ پرده برداشت و گفته بود: تانک‌های عراقی توسط خدمه روسی رانده می‌شوند؛ خبرگزاریِ روسی "تات" او را عامل سیا و ساواک خواند.
 
با یادآوری این خاطره شگفت‌زده نشدم، چرا که این سیاست مشهود روسیه در زمین‌گیر کردن و چه بسا نابودی فرزندان صادق این سرزمین از سپهر سیاست کشور به لطایف‌الحیل است.
 
این تاثیرگذاری سوء می‌تواند به روش‌های متفاوتی صورت گیرد. دیر زمانی وقتی حاکمیت، ظریف را برای ابلاغ پیامی به کاخ کرملین می‌فرستاد، پوتین روی تُرُش می‌کرد و به مسئولان نظام القاء می‌کرد که به ظریف ظنین بوده و او را تلویحاً جاسوس آمریکا می‌خواند.
 
از این رو استدلال‌های صریح ظریف نزد مسئولان در انتقاد به سیاست‌های کلان، ذره‌ای تأمل را در آنان نسبت به رویکرد پیشین برنمی‌انگیخت. آنها سال‌هاست که ترمز قطار سیاست را کنده و شتابان در سراشیبیِ سقوط افتاده‌اند!
 
نَقَبی می‌زنم به تاریخ انقلاب و یادی کنم از پوست موزی که روسیه توسط حزب توده زیر پای صادق قطب‌زاده انداخت تا به حذف یکی دیگر از مخالفان روسیه بیانجامد.

پنج شنبه 18 خرداد 1402برچسب:,

|

ما نابیناییم!

ما همه نابینائیم! هرکداممان به نوعی، آدمهای خسیس، نابینا هستند، چون فقط طلا را می بینند
آدمهای ولخرج، نابینا هستند، چون امروزشان را می بینند 
آدمهای کلاهبردار نابینا هستند، چون خدا را نمی بینند
آدمهای شرافتمند، نابینا هستند، چون کلاهبردارها را نمی بینند.
خود من نابینا هستم، چون حرف می زنم اما نمی بینم که شما گوشهای شنوا ندارید...
 
ویکتور هوگو

پنج شنبه 18 خرداد 1402برچسب:,

|

برگی از تقویم تاریخ

*

۱۸ خرداد سالروز درگذشت ذبیح‌اله حکیم‌الهی دشتی، معروف به ذبیح‌اله منصوری
(زاده سال ۱۲۸۸ سنندج - درگذشته ۱۸ خرداد ۱۳۶۵ تهران) نویسنده و از پرکارترین مترجمان تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران
او در مدرسه آلیانس سنندج کردستان درس خواند که فرانسوی‌ها آن را اداره می‌کردند. پس از چندی با مأموریت پدر در کرمانشاه به آن شهر رفت و زبان فرانسه را از پزشکی که این زبان را می‌دانست فراگرفت. در بازگشت به تهران و درگذشت پدر، عهده‌دار مخارج خانواده شد و به ناچار از تحصیل دست کشید و در سال ۱۳۰۱ با تأسیس روزنامه کوشش با سمت مترجم داستان و مقاله و مطالب علمی در آن روزنامه شروع به کار کرد.
در سال ۱۳۰۶ در حالی که در روزنامه کوشش کار می‌کرد، با روزنامه اطلاعات نیز شروع به همکاری کرد که مدت‌ها ادامه یافت و از آغاز انتشار روزنامه کیهان هم به مدت شش سال، چندین کتاب برای این روزنامه ترجمه کرد که همه به صورت پاورقی به چاپ می‌رسید. بعدها با روزنامه ایران ما، روزنامه داد، مجله خواندنی‌ها، روزنامه باختر، روزنامه اختر امروز، مجله ترقی، مجله تهران مصور، مجله روشنفکر، مجله سپیدوسیاه، مجله امید ایران، روزنامه پست تهران و سرانجام مجله دانستنی‌ها همکاری داشت.
گفته می‌شود حدود ۱۲۰۰ عنوان داستان و مقاله و کتاب نوشته است.
بنابر شواهد و دلایل موجود بسیاری از کارهای او که به‌نام ترجمه چاپ شده‌ است توسط خود او تألیف شده اما بنا بر ضعف فرهنگی آن دوران ایران و تمایل ناشران برای چاپ آثار ترجمه از نویسندگان خارجی، وی برخی از کارهایش را به‌ناچار به‌نام ترجمه نویسندگان موهومی چاپ می‌‌کرد.
علی‌اکبر قاضی‌زاده درباره وضعیت معاش منصوری چنین می‌گوید:
اما نصیب خود او از این همه کار، گذران یک زندگی زیر متوسط بود. تا سال ۵۲ در خانه‌ای در خیابان امیریه زندگی می‌کرد که هیچ‌کس از دوستان او آن خانه را ندیده‌ است. بعد هم در کوی نویسندگان توانست آپارتمانی دست و پا کند که عاقبت در همین خانه هم درگذشت. بیشتر عمر او در بالاخانه‌ای در یک ساختمان قدیمی در کوچه خواندنی‌ها (اول فردوسی از جنوب، نرسیده به کوشک مصری) گذشت. با آنکه در اغلب مطبوعات مطرح زمان خود همکاری داشت و با اینکه کار قلمی او با رونق فروش آن مطبوعات نسبت مستقیم داشت، عاقبت به عنوان حروفچین و از سوی اتحادیه حروفچینان توانست بیمه شود. کارگران حروفچین هم منصوری را خوب می‌شناختند و هم او را دوست داشتند.
یکی از مهم‌ترین نوشته‌های منصوری کتاب شاه جنگ ایرانیان است. از آثار قابل توجه دیگرش سینوهه پزشک مخصوص فرعون، خواجه تاجدار، خداوند الموت (حسن صباح)، ابن سینا نابغه‌ای از شرق، اسپارتاکوس، امام حسین و ایران، اندیشه‌های یک مغز بزرگ (۴ ج)، افکار مترلینک و منم تیمور جهانگشا است.
تنها کتابی که «ذبیح‌الله منصوری» نام خود را به عنوان نویسنده بر آن نهاده؛ کتاب علوم اسلامی در قرن اول هجری است، که البته بیشتر درباره علوم اسلامی در سده‌های چهارم و پنجم هجری است که در سال ۱۳۶۲ توسط نشر چکامه به چاپ رسیده‌ است.

گزیده آثار:
شاه جنگ ایرانیان
سینوهه پزشک مخصوص فرعون
خواجه تاجدار
خداوند الموت
ابن سینا نابغه‌ای از شرق
اسپارتاکوس
امام حسین و ایران
اندیشه‌های یک مغز بزرگ
افکار مترلینک
تیمور جهانگشا

#ذبیح_اله_منصوری

پنج شنبه 18 خرداد 1402برچسب:,

|

فقه آسان

*
*ملا محسن فیض کاشانی، عالم و مفسر بزرگ شیعه است، که چهارصد سال پیش می‌زیست. وی صاحب کتاب‌های فراوان، از جمله« تفسیر وافی» است. او داماد ملاصدرا،فیلسوف مشهور است. فیض کاشانی اعتقاد داشت که فقه، بسیار آسان و کم حجم است و نباید بدین صورت گسترش می‌یافت.*
 
وی با "تقلید" مخالف بود و معتقد بود فقه آنقدر کم حجم است که هر فرد می تواند و باید فقیه خود باشد.(معتصم الشیعه، مقدمه و نیز الوافی، مقدمه اول) به عبارت دیگر وی معتقد به "تعمیم فقاهت" به تمام افراد جامعه بود.
 پاره ای از آرای وی را که موجب کوچکی فقه می شود، از کتاب "مفاتیح الشرایع" با شماره مفتاح هر یک، مرور می کنیم :
 
نجاست امری عرفی است که با زدودن عین نجاست بر طرف می شود خواه این زدودن با آب باشد یا با آب مضاف خواه هر وسیله دیگر. همین قدر که عرف بدان اطلاق زدودن کند کافیست و شستشوی با آب ضروریتی ندارد.(۸۷)
 
تماس جسم به متنجس، آن را نجس نمی کند.(۸۴)
 
شراب و فقاع و مسکرات و اهل کتاب نجس نیستند.(۷۵ و ۷۹)
 
تفاوتی بین آب قلیل و آب کر نیست و تنها ملاک برای پاک کنندگی آب آن است که مقدارش بر آلاینده ها غلبه داشته باشد یعنی در تماس با آلودگی ها، رنگ و بو و مزه اش تغییر نکند و عرف همچنان آن را آب پاکیزه بداند.
 
واضح است که موارد فوق چقدر کار را برای مومنین راحت و ضمنا یک سوم از کلاس های درسی حوزه های علمیه را تعطیل می کند. زیرا طلاب این حوزه ها یک سوم از عمر خود را صرف کتاب "طهارت" در فقه می کنند.
 
در شکیات رکعات نماز، باید بنا بر اقل گذاشته شود و نماز را ادامه داد. مگر در مواردی که آنقدر شک بین رکعات خلاف عرف باشد که باید نماز را شکست و از ابتدا اعاده کرد. ملاک در اینجا تشخیص خود فرد است.(۲۰۲)
 
مورد فوق هم از مواردی است که کار مومنین را بسیار راحت و ضمنا فقه را کم حجم تر می سازد.
 
خمس بر درآمد و ارباح مکاسب، بخشیده شده است و لزومی به پرداخت آن نیست.(۲۵۴ و ۲۶۰)
 
گوشت ذبح شده توسط اهل کتاب حلال است.(۶۵۰)
 
صیغه ی ازدواج و طلاق لزومی ندارد به عربی خوانده شوند.(۷۱۹ و ۷۸۰)
 
نیت در عبادات چون نماز و روزه و حج نیازی نیست بر زبان و دل جاری شود و همین که اراده ی شخص به انجام فعل عبادی تعلق گرفت، به معنای نیت است.(۵۴)
 
در غسل ترتیبی، بعد از شستن سر، رعایت ترتیب طرفین بدن الزامی نیست.(۶۱)
 
در وضو برای شستن صورت و دستها جهت از بالا به پایین واجب نیست و حداکثر از روایات استحباب نتیجه می شود. همین طور در مسح سر و پاها جهت شرط نیست. مسح پا هم از سر انگشتان است تا مفصل مچ پا(کعبین دو برآمدگی طرفین مفصل مچ پا را گویند نه برآمدگی روی پا را)(۴۹)
 
واضح است که فتوای فوق چقدر موجب نزدیکی شیعه و سنی می شود.
 
خوردن تمام آبزیان، با پولک و بدون پولک، حلال است.(۶۳۹)
 
غناء فی نفسه حرام نیست.(۴۶۵)
 
هر معامله عقلایی جایز است.
 مقدس اردبیلی، محقق سبزواری و برخی فقیهان پس از او نیز چنین دیدگاهی داشتند. آیت‌الله صانعی از معاصران هم متمایل به این شیوه بوده اند.

چهار شنبه 17 خرداد 1402برچسب:,

|

قدیما

*

قدیما تمام عروسی ها توی خونه بود و تابستون از ساعتای سه ظهر (بعداز ناهار) عروسی شروع میشد.

یه سری مهمون داشتن به اسم صرف «چای شیرینی» یعنی اینا شام دعوت نبودن فقط عصری میرفتن برای تماشای عروس و خوردن شیرینی و سر شب برمیگشتن خونشون.
و اونایی که شام بودن دیرتر میرفتن و تا پایان مراسم حضور داشتن.
شیرینی های عروسی « پاپیون و زبان» بود، میوه هم سیب و خیار.
حیاط رو میشستن و فرش میکردن و بعضی ها توی حیاط میشِستن.
مادر عروس و مادر داماد معمولا انقدررر کار داشتن نه آرایشگاه میرفتن نه لباس درست حسابی می‌پوشیدن کل مراسم درحال بدو بدو بودن.
کفش پوشیدن توی مراسم اصلا مد نبود و همه جوراب داشتن یا پاريزین یا شیشه ای.
مشکی یا رنگ پا و اکثر خانومایی که جوراب شیشه ای مشکی داشتن تا آخر شب جورابشون از چند جا در ميرفت
توی جوراب بعضي خانوما پرازپول بود، عروس همون عصری از آرایشگاه میومد خونه که مهمونای چای شیرینی ببیننش.
تو کل خونه فقط یه صندلی بود اونم جایگاه عروس بود رو صندلی ام معمولا یه پارچه سفید مینداختن.
دی جی کسی نمیدونست چیه؟ ضبط داشتن با نوار کاست.
اهنگ ها پشت هم پخش میشد. گاهی نوار کاست رو عقب جلو میکردن که آهنگ مورد علاقه شون پخش بشه و یه صدای «قیدخجئلقطدمئبب» از ضبط شنیده میشد .
اگر عروسی بود که سفره عقد نبود اما اگر عقدکنون بود یک اتاق خونه رو خالی میکردن،خالیه خالی فقط یه فرش داشت.
از صبحش یا از دیشبش فضول های مراسم میومدن سفره عقد رو میچیدن (بستگی به میزان فضولی یا خانواده عروس میچیدن یا داماد)
بعدم شش تا قفل به در اتاق عقد میزدن که کسی نره.
روز جشن یکی از بداخلاق ترین زنای فامیل رو مامور میکردن که نذاره بچه ها از محدوده ی اتاق عقد رد بشن .
توی مراسم گاهی تک و توک مهمون ها کفش داشتن و همیشه پاشنه ی کفشاشون رو میذاشتن رو دست و پای بچه ها و اصرار داشتن عربی برقصن
یه حرکتی ام بود زنايي که موهاشون بلند بود انجام میدادن که موهاشون رو باز میکردن و کله شون رو به عقب و جلو میبردن و موهاشون به پشت و جلو پرت میشد مثلا خیلی خفن بودن.
یه نفر با پارچ استیل و لیوان استیل تو مهمونا راه میرفت و میگفت کسی آب نمیخواد؟
کم کم انقدر شلوغ میشد که فقط یه تیکه یک در یک، وسط خونه برای رقص خالی میموند.
اگرم از جات بلند میشدی جات رو میگرفتن
دسشویی داخل خونه رو میبستن و فقط دسشویی حیاط باز بوداونجام صف داشت
معمولا یکی از طرف عروس یا داماد رییس مراسم میشد و برای اون یکی فامیل شاخ بازی درمیاورد واهنگ و ضبط و منطقه رقصو بدست میگرفت و ول نمیکرد
بچه ها شاباش هارو از دست هم میقاپیدن .
بعضي بچه ها توی عروسی گم میشدن، رو کله ی عروس دوماد در حد رگبار نقل میریختن
گاهی نقل ها تو صورت عروس دوماد پرت میشد یه عده ام نقل هارو بعد از رقص و کلی راه رفتن روش از کف زمین جمع میکردن و میبردن خونشون میریختن تو قندون شون و تا مدتها میخوردن
موقعی که میخواستن به عروس دوماد کادو بدن یکی از بد صدا ترین و جیغ جیغوترین زنای فامیل رو مامور میکردن تا باکمک حنجره اش کادوها رو اعلام کنه.
هرچی ام میدادن اصرار داشتن همونجا تو دست و گردن عروس کنن
عروس تو کل مراسم در حال خجالت کشیدن و قرمزشدن بود بلد نبود برقصه.
زنا شاباش هاشون رو تو دهن عروس دوماد میکردن.
یه نفرم نایلون دستش بود و تند تند شاباش هارو از دست عروس دوماد میگرفت میکرد تو نایلون .
معمولا شام دو سیخ کوبیده بود با پلو و گوجه ویه بسته کره باکاغذروش و نوشابه کانادا زرد از اون شیشه ای باریک ها ،غذاها هم که.توی ظرف ملامین سرو میشد.
بعد از تموم شدن مراسم خودمونی ها بسته به میزان معرفت شون میموندن و ظرف میشستن و جارو میکشیدن و تو جمع کردن بساط کمک میکردن
باخستگی تموم بعدش یه شیرمرد دلاورپیدامیشد اوناروبرسونه ویا هرکدوم یه گوشه تلپ میشدن ومیخوابیدن!
واقعا یادش بخیر ،ای کاش باز همون روزا بود....

چهار شنبه 17 خرداد 1402برچسب:,

|

افراد منفی

پچگونه بدون عذاب وجدان افراد منفی را از زندگیتان بیرون کنید

روانشناسی چگونه بدون عذاب وجدان افراد منفی را از زندگیتان بیرون کنید مارک تواین: از کسانیکه سعی می کنند آرزوهای شما را کوچک

بشمارند دوری کنید. این کار آدم های حقیر است. در حالی که آدم های بزرگ همیشه کاری می کنند که احساس کنید شما هم می توانید فرد بزرگی شوید.

 اول باید بگوییم که تعریف ما از آدم های منفی کسانی هستند که همیشه از مشکلاتشان پیش شما شکایت می کنند اما کاری برای بهبود آن انجام نمی دهند. فرد منفی کسی است که هیچ حمایتی از شما نمی کند و فقط به شما حس بد می دهد. کسی که ایده های عالی و اهداف بزرگ شما را مسخره یا تحقیر می کند.

دوم اینکه، هدف این مقاله, منفی دیدن افراد منفی نیست. این افراد معمولاً در جایگاهی از زندگی شان هستند که هیچ تغییر موثر و سازنده ای را نمی پذیرند و به همین دلیل در وضعیت کنونی شان باقی می مانند. این اشکالی ندارد. ما به آنها کاری نداریم فقط می خواهیم از شما در برابر این افراد دفاع کنیم تا منفی بودن آنها بر زندگی شما اثر نگذارد.

منفی نگری

چرا لازم است افراد منفی را از زندگی تان بیرون کنید:

    افراد منفی سرعت رسیدن شما به اهدافتان را کندتر می کنند. چه خودشان متوجه آن باشند و چه نباشند، با ایجاد شک و تردید در ذهنتان، شما را از دنبال کردن آرزوها و اهدافتان دلسرد می کنند.

    انرژی منفی افراد منفی بر سطح انرژی، استرس و اضطراب و سلامتی تان اثر می گذارد. پس باید مراقب آن باشید.

    باید فضا را برای ایجاد تغییرات مثبت باز کنید. اینکه در روابط منفی خود با دیگران بمانید و اجازه دهید انرژی منفی آنها وارد زندگی شما شود جلو بروز فرصت های موفقیت را از خودتان می گیرید. همچنین بیرون کردن افراد منفی از زندگی تان فضا را برای ورود افراد مثبت باز می کند، افراد مثبتی که به شما برای رسیدن به اهدافتان انگیزه داده و از شما حمایت خواهند کرد.

چطور افراد منفی را از زندگی تان بیرون کنید:

قدم اول: تصمیم بگیرید که ارزش این کار را دارید

    باید احساس کنید که ارزش رسیدن به آرزوهایتان و تغییر کردن به آدمی که دوست دارید باشید را دارید. بیرون کردن منفی گرایی ها از زندگی تان کمک تان می کند سریعتر به آنجا برسید. باید به انجام این کار برای خودتان متعهد شوید وگرنه عذاب وجدانی که برای بیرون کردن این افراد از زندگی تان پیدا می کنید شما را همان جایی که هستید نگه خواهد داشت (در قدم سوم بیشتر در این زمینه توضیح می دهیم).

    از کجا بفهمید ارزشش را دارید: خیلی راحت. تصمیم بگیرید. باید انتخاب کنید که به خودتان متعهد شوید، به اهدافتان، به رویاهایتان و نباید بگذارید هیچ چیز سرعت شما را برای رسیدن به آنها کم کند.

    به عواقب منفی که ماندن در چنین روابطی برایتان خواهد داشت فکر کنید. از خودتان بپرسید:

- این روابط چه تاثیری در زندگی من دارند؟

- چه اهدافی دارم و چقدر دوست دارم به آنها برسم؟

- آیا این افراد از اهداف من حمایت می کنند یا فقط من را از آن دلسرد می کنند؟

قدم دوم: افراد منفی را شناسایی کنید

    افراد منفی حالتان را نسبت به وقتی که شروع به حرف زدن با آنها کردید، بدتر می کنند. آنها سطح انرژی شما را پایین می آورند.

    بین کسی که چالش ها و مشکلات خودشان را با شما در میان می گذارند با کسی که مدام شکایت می کند فرق دارد. فرق آنها این است که کسی که مشکلاتش را با شما در میان می گذارد، به دنبال حمایت سازنده شماست و آماده تغییر است. اما آنهایی که مدام شکایت می کنند اصلاً نمی خواهند تغییر کنند فقط می خواهند شما برایشان احساس تاسف کنید.

    آنها ایده هایتان را تحقیر می کنند. مثلاً سوال می کنند که چه می کنید بعد چیزی می گویند مثل، شاید بهتر باشه کارت رو عوض نکنی چون اینجا که هستی امنیت شغلی داری. سودت چطور؟ یا بازنشستگیت؟ این خیلی شایع است و گاهی تشخیص آن بسیار دشوار است. با اینکه ممکن است به نظر برسد قصد نصیحت کردن شما را دارند اما در آخر فقط شک و تردید بیشتری در دلتان می اندازند چون ممکن است اعمال شما ترس ها و ناامنی های خودشان را به یادشان بیاورد.

    منفی بودن این افراد ممکن است ضعیف یا قوی باشد اما در کمترین شدت منفی بودن هم باز این افراد موجب پایین کشیدن شما می شوند. برای این آدم ها بتوانند بر شما تاثیر منفی بگذارند لازم نیست حتماً به بدترین و دشمنانه ترین حالت رفتار کنند.

قدم سوم: بگذارید بروند

    فقط شروع کنید. از هر روشی که می توانید استفاده کنید. از آنها دوری کنید. تلفن هایشان را جواب ندهید. برای دور ماندنتان عذرخواهی کنید اما لازم نیست برایشان توضیح دهید که چرا چنین رفتاری می کنید.

    لازم نیست هیچ توضیحی به آنها بدهید مگر اینکه بخاطر اینکه بیش از حد به شما فشار می آورند این کار را لازم بدانید. این می تواند به این دلیل باشد که در وضعیت فکری نیستند که نمی توانند به چیزهایی که می گویید گوش کنند و اگر بخواهید کارتان را توضیح دهید حالت دفاعی به خود می گیرند.

    این کار را با احترام و عشق انجام دهید. با دعا و محبت آنها را از زندگیتان بیرون کنید. آماده باشید که هر زمان توانستند آماده تغییر و مثبت تر شدن باشند آنها را به زندگی تان برگردانید.

قدم چهارم: عذاب وجدان نداشته باشید.

    باز هم باید بگوییم که شما ارزشش را دارید. باید بهترین دوست خودتان باشید. اگر مسئولیت زندگیتان را نپذیرید، هیچکس این کار را نمی تواند بکند.

    با اینکه ممکن است فکر کنید آنها را ترک کرده اید اما اینکار را نکرده اید. بین ترک کردن کسی و اینکه بگذارید از زندگی تان بیرون بروند فرق هست. اگر از نصیحت کردن و تشویق کردن آنها خسته شده اید و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است، دیگر هیچ مقدار حرف از طرف شما بر فکر و رفتار آنها تاثیر نخواهد گذاشت.

    مجبور نیستید. ممکن است بخاطر اینکه فکر می کنید محبورید این افراد را در زندگی تان نگه دارید. شاید از دوران راهنمایی بهترین دوستتان بوده باشد. شاید هم پسرخاله یا دخترخاله تان است و احساس می کنید مجبورید بخاطر خویشاوندی آنها را تحمل کنید. دلیل آن هر چه که باشد، آدم ها رشد می کنند و هیچ اشکالی ندارد که روابط بین آنها تغییر کند.

قدم پنجم: مثبت باشید.

دور و اطرافتان را افراد مثبت پر کنید. اینها کسانی هستند که:

        از آمال و آرزوهای شما حمایت می کنند.

        هر چقدر هم که ایده ها و اهدافتان سخت، خطرناک و با نتیجه نامعلوم باشد، از آن دفاع می کنند چون می دانند که تا چه اندازه برای شما مهم است.

        اهدافی بزرگ دارند. شما تحسینشان می کنید چون زندگی فوق العاده ای دارند.

سه شنبه 16 خرداد 1402برچسب:,

|

سخن گفتن با خدا

از عمرم حساب نمی شود

ای موسی و اینک بگو چه به دست راست داری؟

موسی گفت این عصای من است که بر آن تکیه می زنم و گوسفندانم را می رانم و حوائجی دیگر نیز

به آن انجام می دهم(سوره طه آیات 17 و 18)

در مورد اینکه چرا خداوند چنین سوال ساده ای را از موسی پرسید ، آیا خدا خودش نمی دانست که چه چیزی

در دست موسی است ۲ تفسیر وجود دارد :۱- در تفسیر ابوالفتح رازی و تفسیر نمونه هدف خداوند از

طرح این سوال را آرامش دادن و بابی باز کردن برای یک گفتگوی بزرگ بیان شده است

(رازی،جلد هفتم ،452، تفسیر نمونه،جلد سیزدهم ،177)

2- و اگر موسى در پاسخ خداى تعالى پرگويى كرد، و به ذكر اوصاف و خواص عصايش پرداخت ،

مى گويند بدين جهت بود كه مقام اقتضاى آن را داشت ، چون مقام خلوت و راز دل گفتن با محبوب است ،

و با محبوب سخن گفتن لذيذ است ، لذا نخست جواب داد كه اين عصاى من است ، سپس منافع عمومى

آن را بر آن مترتب كرد، نكته اينكه گفت اين عصاى من است هم همين بوده. ترجمه تفسير الميزان جلد 14 صفحه 199

خداوند سوال ساده ای پرسید موسی می توانست یک جواب ساده و کوتاه دهد و بگوید این عصای من است

اما موسی جوابی طولانی می دهد. هدف موسی از این پرگویی چه بود؟ کسانیکه تفسیر اول را از

سوال خداوند می پذیرند معتقدند موسی برای اینکه به محبوب خود رسید برای اینکه بیشتر در خدمتش

باشد صحبت را طولانی کند چنین جواب طولانی و کش داری داده است چون مقام خلوت مقام راز دل گفتن

با محبوب است و با محبوب سخن گفتن لذیذ است خصوصا وقتی انسان اولین بار با محبوبش مواجه شود.

در چنین مواقعی ممکن است اگر به کلماتی که رد و بدل می شود دقت کنیم میبینم کلمات ساده ای بیش

نیستند و شخص ثالث از این حرفها حوصله اش سر برود اما هدف از این گفتگو انتقال معنی این کلمات نیست

انتقال عشق و محبت و ابراز ارادت است.

بلاتشبیه خیلی وقتا که وقتم رو به دیدن و تماشا و مصاحبت عزیزی میگذرونم یاد این آیه می افتم و دلم میخواد

سوالای ساده بپرسم: مثلا اینکه راستی به نظرت امروز هوا چطور بود؟

شنبه 13 خرداد 1402برچسب:,

|

آداب شریعت

هر حقیقتی که بر تو کشف شود، اگر موافق سنت مصطفی و کتاب خدا نباشد،

آن حقیقت در حق تو مکر و استدراج است  و به سبب ترک ادبی از آداب شریعت؟

تو را بدان مبتلا کرده اند.

حضرت علاالدوله سمنانی

شنبه 13 خرداد 1402برچسب:,

|

نام خانوادگی

.

*نام‌خانوادگی از کجا آمده و چه معنایی دارد؟*

یکی از پرسش‌هایی که برای هر کودک به‌ویژه در نخستین روزهای ورود به مدرسه و خطاب‌شدن با نام‌خانوادگی پیش می‌آید، این است که نام‌خانوادگی من از کجا آمده و چه معنایی دارد!؟.

در ایران انتخاب نام خانوادگی از سال‌های انقلاب مشروطه در میان طبقه تحصیل‌کرده جامعه رواج یافته بود، اما با پایان یافتن جنگ جهانی اول و در سال ۱۳۰۴، واحد زیرمجموعه بلدیه به «اداره» ارتقا یافت و عنوان «احصائیه» برای آن انتخاب شد.

پس از آن و در زمان سلطنت رضاشاه، در سال۱۳۱۳با تصویب قانون مدنی، استفاده از القاب گذشته منسوخ و انتخاب نام خانوادگی برای تمامی اتباع ایران اجباری شد.

در این دوران، افرادی به‌عنوان مأمور ثبت به مناطق مختلف فرستاده می‌شدند تا نام‌خانوادگی برای هر طایفه، مرجع قانونی داشته باشد.

گزینش نام‌خانوادگی نیز معمولا از چند روش پیروی می‌کرد که یکی از آنها پیشه نیاکان در یک قوم بود.

محل اسکان قوم و نام یا شهرت بزرگ خاندان (پدر، پدربزرگ، جد) از دیگر شیوه‌های متداول انتخاب نام‌خانوادگی بود.

گاهی هم یک نام‌خانوادگی براساس شغل یا حرفه (همچون صراف، جواهریان، پزشکزاد) یا یک ویژگی بدنی یا فیزیکی (خوش‌چهره، قهرمان) انتخاب می‌شد.

 در نهایت و با تصویب قانون مدنی کشور در سال ۱۳۱۳ثبت نام‌خانوادگی نیز اجباری شد. براساس قانون، سرپرست خانواده باید برای خانواده خود نام‌خانوادگی انتخاب می‌کرد و نام‌خانوادگی تخصیص‌یافته از سوی وی به سایر افراد خانواده‌اش هم اطلاق می‌شد و از آن زمان تاکنون بیش از چهار نسل از ایرانیان به این نام‌های خانوادگی خوانده می‌شوند.

از بدو تاسیس سازمان ثبت احوال در کشورتا‌کنون ۱۰۰میلیون سند سجلی در کشور ثبت شده که قریب ۳۰میلیون آنها تاکنون فوت کرده‌اند.

در این میان بیش از ۱۰هزار واژه به‌عنوان نام‌خانوادگی انتخاب شده که بیشترین واژه‌هایی که مردم از سال ۱۲۹۷تا‌کنون انتخاب کرده‌اند، واژه محمدی است که بیشترین نام‌خانوادگی رایج بین ایرانیان محسوب می‌شود.

نام‌های خانوادگی ترکیبی با این واژه نظیر میرمحمدی و پورمحمدی نیز در کشور فراوانی بسیار دارد.

بعد از محمدی، نام‌های خانوادگی حسینی، احمدی وموسوی قرار دارند.

در عین حال فراوانی برخی نام‌های خانوادگی در استان‌ها نیز متفاوت است؛ مثلا نام‌خانوادگی گودرزی در استان لرستان،

نام‌خانوادگی زارع ‌در استان فارس، نام‌خانوادگی سالاری در استان کرمان و

نام‌خانوادگی حسینی در استان مازندران بیشترین فراوانی را دارند.

طولانی‌‌ترین نام‌خانوادگی:

نام‌خانوادگی طولانی بدو الصدور زیاد داشتیم که طولانی‌ترین آن ۳۵کاراکتر(حرف) دارد و یک نمونه آن (آقا‌میرزا محمدعلی شیرازی) است که تمامی الفاظ آن نام‌خانوادگی یک فرد ایرانی بوده است.

در ایران، نخستین مجموعه رسمی ثبت‌احوال در سوم دی‌ماه ۱۲۹۷به‌عنوان بخشی از بلدیه تاسیس شد و نخستین سند ولایت یا همان شناسنامه هم در همین تاریخ برای فردی به نام «فاطمه ایرانی» در تهران به ثبت رسید.

نخستین سند هویتی ایرانیان خارج از کشور در اسفند‌ماه ۱۳۰۸در شهر بمبئی به نام «عبدالحسین سپنتا» صادر شد.

سپنتا همان کسی است که بعد‌ها نخستین فیلم صامت ایرانی با عنوان «دختر لر» را ساخت.

در سال ۹۱فقط در هشت ‌ماهه نخست، ۹۰۱۶شهروند تهرانی که از نام‌خانوادگی خود راضی نبودند، آن را تغییر داده‌اند.

از این تعداد ۶۶۵۵ نفر پسوند را از نام‌خانوادگی خود حذف کرده‌اند و بقیه، موارد دیگر بوده است.کارگری خروانق، فنجوکی، ختلو ممان، شوملا حسین، یله، میش مست‌نمکی، کاسی قارویر، نهنگی، علافها، آهنین جگر، قوزیوند، شنگی قهی، بی‌چاق چی، لرسیلاخوری ملایری، موشامپائی، قلیان اجارستانی، هزار و سی، النچری چادرچی، جقاتایلی و جلمبادانی ازجمله نام‌خانوادگی‌‌های نامناسبی بودند که تغییر داده شدند

شنبه 13 خرداد 1402برچسب:,

|

نگفتمت مرو آنجا

نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم

در این سراب فنا چشمه حیات منم

وگر به خشم روی صد هزار سال ز من

به عاقبت به من آیی که منتهات منم

نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی

که نقش بند سراپرده رضات منم

نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی

مرو به خشک که دریای باصفات منم

نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو

بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم

نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند

که آتش و تبش و گرمی هوات منم

نگفتمت که صفت‌های زشت در تو نهند

که گم کنی که سر چشمه صفات منم

نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت

نظام گیرد خلاق بی‌جهات منم

اگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست

وگر خداصفتی دان که کدخدات منم

یک شنبه 7 خرداد 1402برچسب:,

|

همه ما شریک جرم هستیم

همزمان با انتشار خبر خودکشی کیومرث پوراحمد، فیلمساز مطرح ایرانی در ۷۳ سالگی، نشر مهری که در لندن فعال است، اعلام کرد رمان *«همه ما شریک جرم هستیم»* که در سال ۱۴۰۰ با نام حمید حامد به عنوان نویسنده منتشر شده بود، در حقیقت نوشته کیومرث پوراحمد است و او به علت سکونت در ایران، این رمان را با نام مستعار منتشر کرده است.
مدیر نشر مهری همچنین اعلام کرد که دانلود رمان برای کسانی که داخل ایران هستند، رایگان است؛ تصمیمی که باعث شد کتاب تا زمان نگارش این متن، بیش از ۲۶۰ هزار بار دانلود شود. این در حالی است که تیراژ کتاب‌های ادبی در ایران در برخی موارد به ۲۰۰ و ۳۰۰ نسخه رسیده است.
رمان *«همه‌ ما شریک جرم هستیم»* روایت شخصیتی است به نام آرش آذرپناه، فرزند یک تیمسار ارتش شاهنشاهی که مادرش معاون وزیر آموزش و پروش وقت، فرخ‌رو پارساست. آرش اما می‌خواهد به سربازی برود و بعد از گرفتن کارت پایان خدمت، به برادرش در آمریکا بپیوندد.
آرش برخلاف موقعیتی که مناصب پدر و مادرش برایش به وجود آورده، تصمیم می‌گیرد که به سپاه دانش بپیوندد و به یک روستای دور برود.
او به روستایی به نام هجرک در استان اختران اعزام می‌شود؛ نام‌هایی که وجود خارجی ندارند.
این روستا در یکی مناطق کویری مرکز ایران واقع شده؛ جایی که زندگی مردمان روستا با فقر و فلاکت و در بی‌آبی و محرومیت در دهه ۴۰ خورشیدی می‌گذرد.
 
ورود آرش به روستا نه تنها ورود سواد و آگاهی و آب و درمان و برکت است، بلکه جایگاه زنان را در روستا تغییر می دهد. گلبانو که زنی قدرتمند است و در عمل تمامی کارهای روستا به دوش اوست، زیر سایه کدخدا نمی‌تواند جایگاه اصلی‌اش را بیابد. اما با حضور آرش، اعتماد به نفس پیدا کرده و در نهایت به درجه کدخدایی ارتقا می‌یابد. دخترش ماه جهان هم که دختری اهلِ کتاب و شعر و ادبیات است، با تشویق آرش به دانشگاه می‌رود، دکترای ادبیات می‌گیرد و استاد دانشگاه می‌شود.
آقای پوراحمد که رمان را در سال ۱۳۹۹ تمام کرده، به صورت نمادین اما بسیار شفاف عقاید شخصی خود را در مورد شرایط ایران در زمان شاه و همچنین وقوع انقلاب در این رمان شرح می‌دهد.
دنیای ساخته شده به دست آرش در پیش از انقلاب، دنیایی است که رو به آبادانی و آزادی دارد و در آن دین و روحانیون جایی ندارند؛ دنیایی که عقل حاکم است و جایی برای خرافات نیست؛ دنیایی که در آن مسئولین حکومتی تنها در خدمت مردم هستند، از فساد در میانشان خبری نیست.
در این رمان به طور مشخص از دو سیاستمدار نام برده شده است؛ فرخ‌رو پارسا و امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر زمان پهلوی که هر دو بعد از انقلاب به دست انقلابیون اعدام شدند.
در دنیای این رمان تا پیش از انقلاب، شعر و ترانه و موسیقی ورد زبان آدم‌هاست و رقص و عشق‌بازی جزو لاینفک زندگی‌شان.
اگرچه کیومرث پوراحمد به سیاست‌هایی از جمله انقلاب سفید نقدهایی دارد، اما در کل دهه ۴۰ خورشیدی در ایران را دهه‌ای تصویر کرده که ایران رو به پیشرفت است و رفاه و دانایی عامه مردم رو به افزایش است. اما در نهایت این انقلاب است که در این رمان مانع پیشرفت مردمان شده و کشور را به ویرانی و تباهی می‌کشد.
 
کیومرث پوراحمد از دهان یکی از شخصیت‌های خود به نام یاور که اتفاقا زخم خورده ساواک است و کار خود را به عنوان استاد دانشگاه از دست داده و به هجرک تبعید شده، روح‌الله خمینی را یک فرد مرتجع معرفی کرده که با رای دادن زنان مخالف بوده و آمدنش با اعدام و کشتار و حمام خون بوده است.
روایت آروزها و کابوس‌های یک ملت
رمان *«همه‌ی ما شریک جرم هستیم»*، رمانی است در ۴۰۰ صفحه و در ۱۴ فصل که دو فصل آخر آن بعد از انقلاب رخ می‌دهد؛ در زمانی که دیگر آرش و ماه‌جهان ازدواج کرده‌اند، دو فرزند دارند و به آمریکا مهاجرت کرده‌اند.
اما آوا دختر یاور که از پنج سالگی در لندن زندگی کرده، به هجرک برگشته تا بداند پدرش در کجا تبعید بوده و چطور زندگی می‌کرده است و حالا کجاست. هجرک در این دوران، به خرابه‌ای تبدیل شده پر از مرداب و گنداب‌هایی لبالب کرم و لجن و مردمانی که یا مرده‌اند، یا رفته‌اند بدون آنکه اثری از خود به جا بگذارند.
 
این رمان، در واقع فریاد کیومرث پوراحمد، بدون سانسور و تیغ ارشاد است برای اینکه این کارگردان سینما و تلویزیون، نظراتش را درباره اثرات انقلاب بر زندگی نسل او بیان کند؛ فریادی پر از خشم و عصبانیت مرد هنرمندی که در زمان انقلاب تنها ۲۹ سال داشته است.
 
کیومرث پوراحمد اگرچه آثار ماندگار خود را بعد از انقلاب ساخته، اما سالهای سال سانسور، صدای او را در سینه خفه کرد و در این رمان، هزاران فریاد ناگفته دارد از بی‌عدالتی، سالها خانه نشینی، سالها به ارشاد رفتن، سالها مبارزه برای ساختن آنچه که می‌خواسته و سالها سانسور. و شاید از این منظر رمان رادیکال به نظر آید و برخی روایات و صحنه‌های آن، غیرضروری به نظر برسند.
نویسنده در روایت خود فریاد می زند که از هر آنچه به عنوان خط 
قرمز در عرف و آیین و سنت و قانون کشور آمده، بیزار است و آنها را منافی آزادی و آبادانی می‌داند. جامعه ساخته شده در رمان *«همه‌ی ما شریک جرم هستیم»*، جامعه رویاها و همزمان کابوس‌های ذهن خسته اما کمی امیدوار فیلمساز صاحب نامی است که می‌توان آن را یکی از نمادین‌ترین و صریح‌ترین رمان‌هایی دانست که در رد انقلاب اسلامی سال ۵۷ در ایران نوشته شده است.
 
در پایان رمان اسب‌هایی با یال‌های آتش گرفته از هجرک می‌گذرند؛ اسب‌های آزادی که در آتش می‌سوزند و کسی مرگ آن‌ها را جدی نمی‌گیرد؛ همانها که شاید با سکوت خود به زعم نویسنده در این جنایت سهیم‌اند.
 
رمان با جمله‌ای از جرج اورول شروع می‌شود: «مردم زیر سلطه سیاستمداران فاسد، چپاولگر و جنایتکار، قربانی نیستند؛ شریک جرم‌اند»
و در نهایت با جستجوی آوا، زنی جوان در پی هویت خویش در وطن پدری‌اش به پایان می‌رسد؛ دختری که در پی پدر خود یاور به کشورش بازگشته است.
 
پایان این رمان را می‌توان پیشگویی کیومرث پوراحمد از اعتراض‌های «زن، زندگی، آزادی» توصیف کرد و امیدواری او به زنانی از نسل جوان که می‌آیند تا ایران را از ویرانی و تباهی برهانند. از این منظر رمان آقای پوراحمد نه تنها اثری تماما در ستایش زن و زنانگی، بلکه رمانی امیدوارانه است.

شنبه 16 ارديبهشت 1402برچسب:,

|

بهترین ها

ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ "ﺳﺮ" ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ "ﻣﻐﺰ"ﻧﺪﺍﺭﺩ،

ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻤﯽ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،

ﻓﻮﺭﺍ ﻣﺸﺘﻌﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﻌﺎﻝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ "ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ"ﺑﺎﺷﺪ.

ﻫﻤﻪ ﻣﺎ "ﺳﺮ" ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ "ﻣﻐﺰ" ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ.

ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺁﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ "ﻭﺍﮐﻨﺶ" نشان ﻧﺪﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﺗﯽ ﮔﺮﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ.

بهترین جواب بدگویی سکوت

بهترین جواب خشم صبر

بهترین جواب درد تحمل

بهترین جواب تنهایی تلاش

بهترین جواب سختی توکل

بهترین جواب خوبی تشکر

بهترین جواب زندگی قناعت

بهترین جواب شکست امیدواری.

برای جبران اشتباهات، به دوستانت همانقدر زمان بده که برای خودت فرصت قائل می شوید

پنج شنبه 14 ارديبهشت 1402برچسب:,

|

اگر برای ....

پنج شنبه 14 ارديبهشت 1402برچسب:,

|

سلام صبح بخیر

سلام صبح بخیز

پنج شنبه 14 ارديبهشت 1402برچسب:,

|

ایام گل و یاسمن و عید صیام

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

سلطان جهانم به چنین روز غلام است

گو شمع میارید در این جمع که امشب

در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است

 در مذهب ما باده حلال است ولیکن

بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است

گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ استا

چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است

 در مجلس ما عطر میامیز که ما را

هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است

از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر

زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است

تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است

همواره مرا کوی خرابات مقام است

از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است

وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است

میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز

وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است

با محتسبم عیب مگویید که او نیز

پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است

حافظ منشین بی می و معشوق زمانی

کایام گل و یاسمن و عید صیام است

 

صبح و روزتان بخیر و شادتر از شادی و نشاط                                                                                                                                                                                                        

پنج شنبه 31 فروردين 1402برچسب:,

|

سلام عید فطر

سلام و روز بخیر می گویم بشما عزیزان نماز و روزهاتان قبول درگاه حق

بر سر بام بیا گوشه ی ابرو بنما

روزه گیران جهان منتظر ماه نواند

عید فطر مبارک

پنج شنبه 31 فروردين 1402برچسب:,

|

شب آمرزش و غفران

(السلام علینا و علی عبادالله الصالحین)  

سلام و درود بر تمام بندگان صالح خدا،
خدایا! شب جمعه است و درگذشتگان ما (جدید و قدیمی ها)
همگی نیازمند و منتظر رحمت و برکات تو هستند،
اگر تو آنها را نبخشی چه کسی خواهد بخشید

چهار شنبه 30 فروردين 1402برچسب:,

|

خوش بینی و فعالیت های اجتماعی

دانشمندان امریکایی گروهی از افراد مسن بین ۸۰ تا ۱۰۰ سال که کوچک ترین نشانه ای از زوال عقل نداشتند را مورد بررسی قرار دادند و به راز طول عمر آن ها پی بردند.
بیشتر شرکت کنندگان این تحقیق سیگاری بودند،
الکل مصرف می کردند،
علاقه ی زیادی به قهوه داشتند،
هیچ رژیم غذایی خاصی نداشتند و حتی بعضی از آن ها غذاهای مضری مثل سیب زمینی سرخ کرده و همبرگر می خوردند و برخلاف توصیه ی پزشک، هیچ کدام از آن ها شب ها ۸ ساعت نمی خوابیدند.
اما نقطه ی اشتراک همه ی آن ها داشتن نگرشی بسیار خوشبینانه، ثبات عاطفی و فعالیت اجتماعی بود.
دانشمندان به این نتیجه رسیدند که نگرش مثبت به زندگی، بهتر از هر رژیم غذایی یا عادت مفیدی، از ما در برابر زوال عقل محافظت می کند

چهار شنبه 30 فروردين 1402برچسب:,

|

روزتون بخیر

اگه خواستی تکیه بدی نه به "چهره ها "اعتماد کن، نه به "زبان ها"

به دو چیز اما می شود تکیه کرد:

"یکی"مرام و مردانگی، "دومی "ایمان و خداباوری

با مرام؛ نمک می شناسد و با ایمان ظلم نمی کند

 

روزتون به خیر و به دور از نمک نشناسی و ظلم

سه شنبه 29 فروردين 1402برچسب:,

|

قبله ی آمال

 

حاجیان رَخت چو از مکه برند

مدتی در عقب  سر نگرند

تا به جایی که حرم در نظر است

چشم حجاج به دنبال سر است

من هم از کوی تو گر بستم بار

باز با کوی تو دارم سر و کار

 چشم دل سوی تو دارم شب و روز

چشم بر کوی تو دارم شب و روز

 تو صَنم قبله ی  آمالِ منی

چون کنم صرف  نظر ؟ مال  منی

 روی رخشنده ی  تو قبله ی  ماست

مَردُم  دیده ی  ما قبله نماست

 

 

دو شنبه 28 فروردين 1402برچسب:,

|

عجب و تکبر

شیخ‌ ما [ابوسعید ابوالخیر] را پرسیدند كه‌: 
مردان‌ خدا در مسجد باشند؟ 
گفت‌: در خرابات‌ هم‌ باشند.
اسرارالتوحید
 
به عین عُجب و تکبر نگه به خلق مکن
که دوستان خدا ممکن‌اند در اوباش
سعدی علیه‌الرحمه

دو شنبه 28 فروردين 1402برچسب:,

|

گناه و گناهکار

از گناه تنفر داشته باش نه از گناهکار.

اگر روزی دشمن پیدا کردی، بدان که در رسیدن به هدفت موفق بوده ایی.

اگر روزی تهدیدت نمودند، بدان که در برابرت ناتوانند.

اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست.

اگر روز ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد.

سلام صبح تان بخیر و شادی و تندرستی و نشاط

دو شنبه 28 فروردين 1402برچسب:,

|

یک نامه دوستانه برای بانوی من

عزيز من!  
« شب عميق است؛ اما روز از آن هم عميق تر است. 
غم عميق است اما شادي از آن عميق تر است». 
ديگر به ياد نمي آورم كه اين سخن را در جواني در جايي خوانده ام، يا در جواني، خود آن را در جايي نوشته ام.
اما به هر حال، اين سخني ست كه آن را بسيار دوست مي دارم. ديروز، نزديك غروب، باز ديدمت كه غمزده بودي و در خود. 
من هرگز، ضرورت اندوه را انكار نمي كنم؛ چرا كه مي دانم هيچ چيز مثل اندوه، روح را تصفيه نمي كند و الماس عاطفه را صيقل نمي دهد؛ اما ميدان دادن به آن را هرگز نمي پذيرم؛ چرا كه غم حريص است و بيشتر خواه و مرز ناپذير، طاغي و سركش و بدلگام.
هر قدر كه به غم ميدان بدهي، ميدان مي طلبد، و له مي كند
هر قدر در برابرش كوتاه بيايي، قد مي كشد، سلطه مي طلبد، و له مي كند...
غم، عقب نمي نشنيد مگر آن كه به عقب براني اش، نمي گريزد مگر آن كه بگريزاني اش، آرام نمي گيرد مگر آنكه بيرحمانه سركوبش كني...
غم، هرگز از تهاجم خسته نمي شود. 
و هرگز به صلح دوستانه رضايت نمي دهد.
و چون پيش آمد و تمامي روح را گرفت، انسان بيهوده مي شود، و بي اعتبار، و نا انسان، 
و ذليل غم، و مصلوب بي سبب. من، مثل تو، مي دانم كه در جهاني اينگونه دردمند، بي دردي آنكس كه مي تواند گليم خود را از درياي اندوه بيرون بكشد و سبكبارانه و شادمانه بر ساحل بنشيند، يك بي دردي ددمنشانه است، و بي غيرتي ست، و بي آبرويي، و اسباب سرافكندگي انسان. 
آنگونه شاد بودن، هرگز به معناي خوشبخت بودن نيست، بل فقط به معناي نداشتن 
قدرت تفكر است و احساس و ادراك؛ و با اين همه، 
گفتم كه، براي دگرگون كردن جهاني اين چنين افسرده غمزده، و شفا دادن جهاني
 اين چنين دردمند، 
طبيب، حق ندارد بر سر بالين بيمار خويش بگريد، و دقايق معدود نشاط را از سال هاي 
طولاني حيات بگيرد. 
چشم بيماران، و به نگاه مادران و طبيبان است. 
اگر در اعماق آن، حتي لبخندي محو ببينيد، نيروي بالندگي شان چندين برابر مي شود.
به صداي خنده ي خالص بچه ها گوش بسپار، و به صداي دردناك گريستنشان، تا بداني 
كه اين، سخن چندان پريشان نيست.
 
بانوی من  
 اين بيمار كودك صفت خانه خويش را از ياد مران! 
من، محتاج آن لحظه هاي دلنشين لبخندم – لبخندي در قلب، عليرغم همه چيز. ...
 
 پ ن : این یکی از بهترین نامه های نادر ابراهیمی عزیزم  هست که به خاطر همه حس های خوبی
 که از نوشته اش بهم بخشیده مدیونش هستم... این نامه رو به دوست خوبم ... تقدیم میکنم.

یک شنبه 27 فروردين 1402برچسب:,

|

انسانهای نیکوکار

عیب پوشند و در هنر نگرند
گل و ریحان طیبات خورند
 
همچنین مومنان نیکوکار
از جهان طعمه های نیکو خوار
 
مگس شهد چون رود در باغ
دارد از غیر طیبات فراغ 
 
گفت خیر البشر رسول خدای
آن فزون از همه به دانش و رای
 
 
مرد دانا به هرچه درنگرد
عیب بگذارد و هنر نگرد

پنج شنبه 24 فروردين 1402برچسب:,

|